شهیدان ناصر و مظاهر خلیلیان

امام خامنه ای : زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.

امام خامنه ای : زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.

خدایا شهادتم را در راه اسلام و قرآن که خاری در چشم دشمنان است بپذیر.

فرازی از وصیت نامه شهید

تا حالا من مرده بودم و این لحظه آغاز جهاد و شهادت است و این احساس را درخود می بینم که تازه متولد شدم و زندگی جدید را آغاز میکنم، شهادت انسان را به درجه اعلای ملکوتی می رساند و چقدر شهادت در راه خدا زیباست و مانند گل محمدی می ماند که وارثان خون پاک شهید از آن می بویند .

خدایا شهادتم را در راه اسلام و قرآن که خاری در چشم دشمنان است بپذیر.

ای پدر ارجمندم مرا حلال کن و با استقامت و صبر و شکیبایی از انقلاب اسلامی دفاع کن مبادا روحیه خود را ببازی و گریه کنی چون گریه تو باعث ناراحتی روح من می گردد و و برای پاسداران و رزمندگان اسلام هر کجای جهان باشند دعا کن.

درباره شهید تاجیک

tajik

“حسین تاجیک” در اولین روزهای سال ۱۳۴۲ در روستای شادبهار که اکنون از توابع شهرستان کهنوج است در یک خانواده کشاورز و تهیدست به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در یکی از روستاهای اطراف شادبهار گذراند و دوره راهنمایی را به جیرفت رفت و دبیرستان را در سیرجان به پایان برد.

روزهای نوجوانی و تحصیل حسین با روزهای گرم و خونرنگ انقلاب همراه شد. او برای پیروزی انقلاب از هیچ تلاشی فروگذاری نکرد و با همه نوجوانی‏اش نسیم پیروزی انقلاب را به جان و دل احساس کرد. صدای پرطنین جنگ حسین را به میدان‏های نبرد کشاند.

وی برای تحصیل در دبیرستان راهی شهر سیرجان شد و تا پایان این دوره در آنجا اقامت گزید. روزهای نوجوانی و تحصیل حسین با روزهای گرم و پرشور مبارزات انقلابی مردم ایران همراه بود و او نیز چون دیگر هموطنان خود شور قیام و مبارزه در دل داشت. انقلاب به پیروزی رسید و گل امید در دل های میلیون ها انسان مشتاق شکوفا شد.

حسین از همان دورهٔ نوجوانی عضو بسیج شد و در سال ۵۹ به کردستان اعزام شد، اما چندی بعد غریو شیپور جنگ، حسین و دیگر مردان غیور این آب و خاک را به پشت خاکریزهای دفاع فراخواند. حسین در شعبان سال ۶۱ همان طور که آرزو و خواستهٔ قلبی اش بود با دختری از خانواده ای روحانی و سادات ازدواج کرد. دیری نگذشت که حسین با همان سن کم فرمانده عملیات سپاه سیرجان شد.

از آنجا که حسین نیرویی ورزیده و کامل محسوب می شد هیچ ارگانی نمی خواست او را از دست بدهد و فرماندهان اجازهٔ اعزام به او نمی دادند. او پس از اصرار زیاد به جبهه های نبرد اعزام شد و از عملیات والفجر ۱ به صورت ماموریتی در عملیات ها شرکت کرد.

وی بعد از مسئولیت پادگان امام حسین (ع) در سال ۶۳ به درخواست سردار سلیمانی به طور دائم به لشکر ۴۱ ثارالله پیوست و فرمانده گردان ۴۱۵ شد. سال ها تلاش و مجاهدت از او فرماندهی دلیر و خستگی ناپذیر ساخت و سرانجام در بهمن ماه سال ۱۳۶۵ (عملیات کربلای ۵) صدای پر طنین حسین تاجیک، فرمانده گردان ۴۱۵ لشکر ۴۱ ثارالله در اطراف نهر جاسم به خاموشی گرایید تا شعله یادش برای همیشه در دل ها روشن بماند. او با اشتیاق سفیر شهادت را در آغوش کشید و به آرامش جاوید دست یافت.

عملیات‏های زیادی یاد و نام او را در خاطره سرخ خود با عنوان فرمانده متوکل و بی‏باک حفظ کرده ‏اند.

عملیات کربلای پنج آخرین سفر حسین به آن خاک مرد آفرین بود. در سرمای بهمن‏ ماه ۱۳۶۵ در اطراف نهر جاسم صدای گرم این فرمانده دلاور خاموش شد تا شعله یادش برای همیشه در دل وفاداران خمینی روشن بماند.

از سردار شهید حسین تاجیک دو فرزند به نام‏های محمدحسین و محمدمهدی به یادگار مانده است.

 

از زبان همسر شهید

وقتی پسر اولم می‏خواست به دنیا بیاید، حسین گفت:«طبق سنّت و سفارش پیامبر اکرم(ص) باید اسم بچه را مشخص کنیم.»

گفتم: شما انتخاب کنید.

گفت:«اگر دختر بود اسمش را فاطمه می‏گذارم و اگر پسر بود محمد؛ البته نه محمد تنها بلکه اسم دیگری هم می‏خواهم در کنارش باشد.»

گفتم: چرا دو اسم؟

گفت:«دوست دارم اسم پسرم را حسین بگذارم تا اگر من شهید شدم، تسکینی برای تو و مادرم باشد که حسین به جای حسین است. اما چون می‏دانم وجود فاطمه و محمد در هر خانه‏ ای باعث برکت و صفای خانه است اگر خدا، دوازده پسر هم به من بدهد، اول اسم همه را محمد می‏گذارم. اگر من شهید شدم اسم پسرم را محمد حسین بگذارید.»

  • شهیدان خلیلیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی